باران

درصحبت ابرار

باران

درصحبت ابرار

هوالعزیز

دلم شکسته است وسرم نیز

کنار نرخ ارزانم

شکسته های مرا نمی خرند

به فی لرزانم

نمی خرد شکسته را

که دارند بهای بی مقدار....

من از بهای بخس ابا ندارم

ولی

شرم دارم ز تکه های  دلم

که تکه ها به آئین آینه

می دهد نشان.

نشانی دقیق

 خدای والا  را

من ازتقاص وآه نشانه های شکسته می ترسم

که می  شکاند

 بساط جباران

ومی تکاند

عرش کبریایی را...

من از گواه

تکه تکه  آیه های

 این آینه  دانستم

که می دهد

 شهادت ازمهابت

یک قهار.

وازپناه شاه

که  با آه

درچاه

جاه

وقیمت یافت...

15مهر1395

حمیدرضاابراهیم زاده

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۵ ، ۰۷:۱۲
حمید رضا ابراهیم زاده

در بدرقه ات
ماه نهان
ازبیابان مغان
تا سرکوچه ی جان
غمزه کنان
رقص کنان
 می آمد
 مه من
ماه هویدایی من
شه من
شاه سویدایی من
قمر و
شمس من و  
 شاه شمشاد قدان
آه من
جاه من و
خسرو شیرین دهنان
جان  فدای قدمت
قامتم دال برای   الف قامت تو
شور بنه
عشق بیا
عشوه نما
هستی ام کیش شد و
مات شدم
از غم غیبت تو...



حمیدرضاابراهیم زاده
12خرداد 1395 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۵ ، ۱۵:۰۲
حمید رضا ابراهیم زاده

من پادشاهم

پادشاه  کشوری آباد و شاداب در منتهی الیه شرقی بهشتم

درشهرهای آباد من

رونق وعدالت ونشاط  چون آب دریاهای آزاد  فراوان است

وفواره های برکت درمال وجان وشادابی وآبروی مردمم همواره می جوشد

دراقلیم من گلها ی یاس تا سقف خانه ها روئیده چون درختان سرو قامت

وعندلیبان  غزل خوان برشاخسارانش عیان  ونهان   نغمه های شورمی سرایند

درکوهساران  اقلیم من همواره برف شادی می تراود وازآبشار مرز وبومم رودخانه های سلامتی وآرامش سرازیر است.

دولتمردان من خادمان مردم من هستند وهیچ خیانتی درهیچ گوشه ای  از پهنه ی وطنم وجود ندارد

وهیچ کس نمی داند رشوه معنایش چیست.واز لکه ی ننگ ربا درهیچ کدام از بانک های سرزمینم خبری نیست

ریا وربا وزنا برای مردم میهن من منفور ومذموم است

بیکاری مردم من درخواب رخ می دهد و اعتیاد مردمم به محبت وعشق ورزیدن است

 مردم  میهنم همگی شاغل  وسلامتند.

درمملکتم دین فروشی جرمی نابخشودنی است.

و کسی که قاچاق  وتحریف دین و ریاکاری را پیشه خود ورزد پیش مردم من خار وزبون می گردد

درمیهن من افیون دین وتوتم دنیا توهمی بیش نیست

هیچ زن و دختری در وطنم به بردگی   نمی رود

وهیچ مردی در این دیار بی آبرو وشرمسار نیست.

 هیچ زن و هیچ  بیوه ای در این سرزمین  ترس اضمحلال  عفت ندارد

وهیچ مردی از اسب نجابت ووقار وعفت نمی افتد

هیچ آماری ازخودکشی و فحشا در اقلیم من وجود ندارد.

پزشکان وقضات وداروغگان  ولایت  من  چشمداشتی به زیر میزشان ندارند

وصرافان  وزرگران وتجار  این دیار یار ویاور  مردم  من هستند

هیچ خبری از فقر وفساد وجنگ وقتل وجنایت وخیانت وطلاق  نیست.

و نامه رسان های شهرهای من خبرهای خوش وخرمی را برای مردم می رسانند.

هرکس که در کشورمن  زندگی می کند ازچنان  رفاه وامنیتی برخورداراست که قصد مهاجرت  ویا سفرهای بیش از یکفته به ذهنش را ه نمی یابد

درکشور من دانش وبردباری  ، ستون  ارزشهای اجتماعی محسوب می شوند و کشاورزان وتولید کنندگان در زمره ی شریف ترین مردمان وطنم  به خرمی  می زیند وبه نکویی یاد می شوند.

 

آب در وطن من مهریه ی زنان ماست. وکسی  اززنان  ومردان  وطن من آب را گل آلود واسراف نمی کند...

مردم اقلیم من همگی شهنشاهان  عرش وفرش این کائناتند

حال این منم که خادم ملت خودم محسوب می شوم

آری من شاه کشورهذیانم.پادشاه کشور آرزوهای بزرگ...


حمیدرضاابراهیم زاده

1395/3/22


تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ اشت

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۷
حمید رضا ابراهیم زاده

بزارکه من  برای تو گم بشم

مثل یه جرعه می توی خم  بشم

بزار که بگذرم ازین سختیا

منم پراز حس تلاطم بشم

بزار برات بمونه خاطره هام

مثل گلی برات تجسم بشم

بزارکه یادمن برات خوش بشه

نه من  برات قاطی مردم بشم

بزارکه بارون نگام بباره

 روی لبات حس تبسم بشم

تو آینه منونگاه  باچشمات

توی نگات محو ترنم بشم


حمیدرضاابراهیم زاده

7 اردیبهشت1395


تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار شاعر محفوظ است
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۲۹
حمید رضا ابراهیم زاده

دلم تنگه برای تو

چرا دیگر نمی آید نوای تو

تو ای ساقی به می باقی

بیا یکدم مرا با خود

ببر در  دل

دلم دارد هوای تو

هواخواهم

هوای سینه ی صهبا

هوایی از سر درمان

بگیرم از دوای تو

صبای من سبوی من

تو ای صهبا و روی  من

مرا باشد دم مستت
همان حاجت روای تو.
...


حمیدرضاابراهیم زاده

اول بهمن 1393


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۲۷
حمید رضا ابراهیم زاده


تو

پنهان در من و

من در تو پیدا

تو

غافل از من و

 من بر تو شیدا

تو

در آینه ام

من  در دل تو

 تو

 رسوای  من و

من بی تو رسوا

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

10شهریور1392

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۳۲
حمید رضا ابراهیم زاده


 

ساختن وتاختن و باختن 

 

 

 دوختن وسوختن ومهر تو افروختن

 

 

 دوزخ دلواپسی انداختن و آختن

 

 

وای دلم وای ازاین باخته اندوختن...


آه

آه

وآه

وبازهم آه

وتا آخر آه

17 بهمن1393


حمیدرضاابراهیم زاده

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۱۷
حمید رضا ابراهیم زاده

می رسد نغمه ی آخته از بانگ جرس

سخن از درد دل و داغ نهانی  و قبس

ای که با شهوت من کامروایی داری

باخبر باش که دل می شکند سنگ هوس

از جفای هوست شهر دلم سنگ شده

داد از این شهر و پریشانی و پندار قفس

و در آشوب  نگر حال دل و جان و تنم

نرسد جان به تنم لحظه به دیدار نفس

سوختم از بوسه ی داغ  لبت ای آبرو

خنکم  کن  ز حریق لب تبدار تو بس

 قامت روح که  عریان شده در فقه  نهان

 و چه آسان به عیان لخت  شدم ناگه پس

آفتی بر دل و جان و ره و دینم  دادی

عقل را گوی که آید سر دل  میر عسس

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

22/10/1394

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۱۵
حمید رضا ابراهیم زاده


 

ای مونس پنهان من

ای تو همه جانان من

ای راز من اسرار من

ای درد وهم درمان من

درخرمن مستانه ام

نقش تو و دامان من

از شعله های نقش تو

رقصان شده اوزان من

درجان من آتش زدی

تا جان شوی درجان من

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

1394/11/30

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۱۳
حمید رضا ابراهیم زاده


درخیالات نگاهم

چشم هایت

چراغ من است.

ومن

باچشمهایت

به دنیا می نگرم

تا اوج محال

 هرآنچه می بینی

 باوردارم

 وهرآنچه می خواهی

 در

دل می پرورانم....

حمیدرضاابرهیم زاده

16 مرداد94

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۱۱
حمید رضا ابراهیم زاده