بید
در مخمصه افتاد
که
یالش گم شد
باد
در ولوله افتاد
که بالش گم شد
من ازآن قافیه ی گمشده اش
می خوانم؛
فصل آواز من است
وقت پرواز من است....
14 آبان1394
حمیدرضا ابراهیم زاده
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار شاعر محفوظ است
بایگانی
- مهر ۱۳۹۵ (۱)
- تیر ۱۳۹۵ (۱)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱)
- اسفند ۱۳۹۴ (۱۰)
- آذر ۱۳۹۴ (۲)
- شهریور ۱۳۹۴ (۱)
- مرداد ۱۳۹۴ (۱)
- تیر ۱۳۹۴ (۲)
- خرداد ۱۳۹۴ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۵)
آخرین مطالب
- ۹۵/۰۷/۱۳تکه های اینه
- ۹۵/۰۴/۱۲کیش ومات
- ۹۵/۰۳/۲۳من پادشاه کشور هذیانم
- ۹۵/۰۲/۰۷بزارکه من برات گم بشم
- ۹۵/۰۱/۰۵دلم تنگه برای تو...
- ۹۴/۱۲/۱۲من بی تورسوا
- ۹۴/۱۲/۱۲ساختن وتاختن وباختن
- ۹۴/۱۲/۱۲سنگ هوس
- ۹۴/۱۲/۱۲از شعله های نقش تو
- ۹۴/۱۲/۱۲درخیالات نگاهم
شادم
که اغوا می شوم
بافتح الفتوح چشمهات
چشمان تو
چون ارتش بعث عراق
آن بی دفاع شهر دلم
چون محمره
شد در محاق.
من فتح گشتم
ناگهان
با چشم های بعثی ات .
من غرق در چشمان تو
توغرق در
اروند احوالات من...
حمیدرضا ابراهیم زاده