سنگ هوس
چهارشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۱۵ ق.ظ
می رسد نغمه ی آخته از بانگ جرس
سخن از درد دل و داغ نهانی و قبس
ای که با شهوت من کامروایی داری
باخبر باش که دل می شکند سنگ هوس
از جفای هوست شهر دلم سنگ شده
داد از این شهر و پریشانی و پندار قفس
و در آشوب نگر حال دل و جان و تنم
نرسد جان به تنم لحظه به دیدار نفس
سوختم از بوسه ی داغ لبت ای آبرو
خنکم کن ز حریق لب تبدار تو بس
قامت روح که عریان شده در فقه نهان
و چه آسان به عیان لخت شدم ناگه پس
آفتی بر دل و جان و ره و دینم دادی
عقل را گوی که آید سر دل میر عسس
حمیدرضا ابراهیم زاده
22/10/1394
۹۴/۱۲/۱۲